قاعدگی روح

برای بند آوردن خونریزی روح 

هیچ بخیه و چسبی کار ساز نیست 

یک تیغ نه چندان کند 

با یک رگ معجزه می کند 

حتی اگر 

شاهرگی در کار  نباشد

با اینا زمستونو سر می کنم :

دارم فکر می کنم امتحانم که تموم شد میرم  سر کار ٬ تو یکی از همون شرکتایی که چندرغاز میدن و کم ِکم ده ساعت از آدم کار می کشن ٬ بیگاری ٬ ها . بالاخره از خر شیطون میام پایین و برا آیلتس ثبت نام می کنم .  دوباره می رم کتابفروشی ٬ کتابخونه . دوباره به قول شیما میشم کارشناس کافه گردی . دوباره صبای زود می رم برا دویدن . دوباره ایروبیک . تصمیم دارم دوچرخه بخرم و این بار هر جور که شده دوچرخه سواری یاد بگیرم . وای... کتابامو از تو کارتن در میارم و به ترتیب حروف الفبا می چینم تو قفسه . این دفعه دیگه خر نمی شم و کتابامو به کسی امانت نمی دم ٬‌به هیچ وجه . بعد که من از خر شیطون اومدم پایین مامان هم از خر شیطون پیاده می شه ٬‌می رم کلاس فرانسه .  آخر هفته ها می رم استخر . پیاده روی . کوه . شبا که خسته و کلافه می رسم خونه چراغ اتاقمو خاموش می کنم که یعنی خوابم با نور مانیتور داستان می نویسم . اصلن شاید زد و یه دستگاه تایپ قدیمی پیدا کردم . تق تق زیر نور چراغ مطالعه داستان نوشتم . همین برگشت به زندگی عادی منو سرپا نگه داشته .

چند سال پیش اینجوری فکر می کردم :

چرا حشره؟ شاید به خاطر این که حشرات موجودات تنهایی هستند.درسته که بعضی از اونها مثل مورچه ها و زنبورها کلونی تشکیل می دن ولی باز هم تنها هستند.یک ملکه (که مادرشون حساب می شه) بهشون دستور می ده و اونا هیچ آزادی عملی ندارن.وقت تولدشون دو تا گزینه بیشتر ندارن:یا باید سرباز باشن یا کارگر(soldiEr Or worKer )*و حتی تو انتخاب یکی از همین دو تا هم هیچ نقشی ندارن.یه مورچه کنار مورچه های دیگه که همه خواهر و برادراشن برای یه هدف که هدف مادرشونه جون می کنه بی این که بدونه هدفش چیه یا هم نوعا شو درک کنه . حتی همین سوسکا. تو کثافت غلط می زنن غذاشون همین آشغالاس .اصلا زندگی شون همینه.اما کثیفی هم یه چیز نسبیه. چیزایی رو که ما کثیف می دونیم برا اونا غذا و زندگیه.حتی شاید به جای این که اونا ما رو تمیز و خودشونو کثیف بدونن به ما به چشم یک ماشین تولید کننده شرایط مطلوب زندگی خودشون نگاه کنن. ما هم تو اون کثافت نقشی داریم . حشرات این قدر ریزن که بشه بهشون بی اعتنایی کرد اما گاهی اوقات یه مگس یا یه پشه کوچولو می تونه تا حد جنون آدمو کلافه کنه.همه برا خودشون یه پا انجمن دفاع از حیوانات شدن برای جلو گیری از فجایع انسان علیه حیوان**اما در مورد حشرات. هیج کس اونا رو درک نمی کنه. حتی این دانشمندایی که عمرشونو صرف این می کنن که بدونن چرا شاخکای مورچه قرمز آفریقایی از مورچه گل بهی آسیا ۰.۳ میلی متر کوتاهتره ولی ۰.۲۷ میل از مورچه زرشکی استرالیا بلند تره.هیچ کدومشون دوست ندارن تو خونه یه مگس نگه دارن.حتی منم که اینا رو می نویسم اگه یه سوسک از شعاع ۶.۵ متری من رد شه چنان جیغی می زنم که فرکانسش از آستانه ی دردناکی یه فیل هم بیشتر باشه. هیچ کس تنهایی یک حشره رو نمی فهمه.هیچ کس حاضر نیست از دید یه حشره به دنیا نگاه کنه حتی برای یه لحظه. استادمون همیشه می گه یه پرسپکتیو دید انسان بزرگ وسط شیت اگه وقت شد یه پرسپکتیو پرنده گوشه ی شیت می کشین پرسپکتیو دید کرم کارتونو زشت می کنه . طبیعیه که کسی نخواد تجربه اش کنه. حشره ها با بی رحمی گروه گروه مسموم می شن و می میرن بی اینکه کسی متاثر شه (حتی من!)من شباهت زیادی بین خودم و اونا می بینم همین .


* درست مثل ما آدما که یا باید از منافع یه استعمارگر دفاع کنیم یا برای به دست آوردنشون کار کنیم وقت تولدمون یه فرشته از همونایی که همیشه از خواهر وبرادرای پرنسس و پرنس ما مراقبت می کنن از همکارش می پرسه"soldier؟" و اون یا جواب مثبت می ده یا می گه "no worker " و اینجوری ما قدم به اینجا می ذاریم.

**  داشتم فکر می کردم کاش یه انجمن بود بر عکس این یعنی برای جلوگیری از فجایع حیوان علیه انسان اون وقت کدوم حیوون جرئت می کرد در مورد زندگی آدما تصمیم بگیره؟ شاید انجمن دفاع از قاتلا( که اعضاش به طور کاملا تصادفی همون اعضای انجمن دفاع از انسانها هستن ) نه با این انجمن درست کردنا نه آدما نه حیوونا و نه قاتلا هیچ کدومشون به حقشون نمی رسن.